لحظه هایی برای شاد بودن
لحظه هایی برای شاد بودن

لحظه هایی برای شاد بودن

فداکاری


ﺩﻩ ﻣﺮﺩ ﻭ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺑﻪ ﻃﻨﺎﺑﯽ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ،ﻃﻨﺎﺏ ﺗﺤﻤﻞ ﻭﺯﻥ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﯾﮑ ﻨﻔﺮ ﻃﻨﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻫﻤﻪ ﺳﻘﻮﻁ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ.

ﺯﻥ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺩﺍﻭﻃﻠﺒﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻭﻗﻒ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ ﻧﮑﻨﻢ …

ﻣﻦ ﻃﻨﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭﯼ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺭﻡ ...


 

 


.
.
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺳﺨﺖ ﺑﻪ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮐﻒ ﺯﺩﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ
.
خدا رحمتشون کنه
.
نتیجه اخلاقی: ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻫﺎ ﺭﻭﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﻧﮕﯿﺮﯾﺪ !!!

نظرات 15 + ارسال نظر
گلبانگ چهارشنبه 4 شهریور 1394 ساعت 19:24

من اصلااااااا ثیاثت ، صیاصت، سی یا صد ، صد یا سی و... نمیدونم چیه ، خوردنیه این که میگی ؟!

عجب!
نه مارک ادکلنه

دلارام سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 09:53 http://banooyebeheshteman2.blogfa.com

حیف نون می ره ثبت احوال می گه یه شناسنامه واسه بچه ام می خوام. می گن اسمش چیه؟ می گه "شورلت". می گن این که اسم ماشینه! یه اسمی بذار که به نام پدر و مادر بیاد. می گه خوب به اسم ما میاد دیگه... من "بیوک" آقا هستم، همسرم هم "خاور" خانم!


دست شما درد نکنههههه!
راستی بلاگفا قات زده دوباره؟
وبلاگ دوستانی که بلاگفا دارند باز نمیشه...

دلارام سه‌شنبه 3 شهریور 1394 ساعت 09:50 http://banooyebeheshteman2.blogfa.com

سلام متین گلم

ممنونم که هستی خانم کوچولو

وزیبا حرف میزنی عزیز خاله

به بی راهه ی زندگی تا نهاد ی قدم
چنان رود ،جاری به دریــــــــا شوی
خروشنده گاهی ،گهی بی خروش
ز دیروز ،جاری به فـــــــــردا شوی
...
در این راه پر پیـــــچ و خم گاه تو
به گرداب سختی نهی پای خویش
گهی بر کشی پای از این خروش
گهی در بمانی تو در جای خویش
ره پست و بالا ره زندگی است
غمت هیچ زین ره نباشد پسر!
قوی دار دل تا که دریا شـــوی
که دیروز ،طی کرده این ره پــدر
قدم جای پای پدر نه که بالا روی
ز پستی حذر کن در این راه سخت
تو فردای این بــــــــــــــــوم پاینده ای
که از ریشه گیرد بر و جان، درخت*
(از کتاب "نیمکتی در ذهن پاییز)

فدای شما قابلی نداشته خاله جان
ممنون از لطفتون

مرضیهـ دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 15:46 http://parvazedel24.blogfa.com

کاش میشد شب را سوزاند ...

تا هرشب در هوای کسی که...

قصد امدن ندارد ...

نسوخت.....

شمیم دوشنبه 2 شهریور 1394 ساعت 14:06

جام دریا از شراب بوسه خورشید لبریز است
جنگل شب تا سحر تن شسته در باران
خیال انگیز !
ما ، به قدر جام چشمان خود ، از افسون این خمخانه سر مستیم
در من این احساس :
مهر می ورزیم
پس هستیم !

فریدون مشیری
سلام متین عزیز
ممنونم از لطف وحضورت

قربان شما!
قابلی نداشت!
ازشماهم ممنونم

misha یکشنبه 1 شهریور 1394 ساعت 17:47 http://khoshgelkhanom7595.blogfa.com

میای بریم سینما؟

اهل فیلمو از این داستانا نیستم گلم
حالا بعدا مزاحمتون میشویم

misha یکشنبه 1 شهریور 1394 ساعت 14:05 http://khoshgelkhanom7595.blogfa.com

اتاقمم دیدی؟

جان متین ندیدم
ببخش الآن میام

misha یکشنبه 1 شهریور 1394 ساعت 12:06

همش که آدم سلام و علیک نمیکنه...
با دوتا پست آپم

زودتر اومدم
کامنتم گذاشتم

شمیم یکشنبه 1 شهریور 1394 ساعت 10:14

پرنده ای که صدایی به صافی شب داشت
شب صدا را در بیشه ها رها می کرد
مرا ز روزنه ی برگ ها صدا می کرد
پلی گشوده شد از لابلای چند درخت
به پیشواز قدم های سست من آمد
مرا به راز روان بودن آشنا میکرد
چراغ را به سرانگشت شاخه ای بستم
رهنه تر شدم از ماهی طلایی ماه
که در دهانه ی تاریک پل ، شنا می کرد
تن برهنه ی من روح آب را دریافت
میان موج و دل من دریچه ای واشد
ریچه ای که مرا از زمین جدا می کرد
پرنده ای که صدایی به گرمی تب داشت
تب صدا را در خون من رها می کرد
مرا ز روزنه ی ابرها صدا می کرد
نادر نادر پور
سلام روز خوش

واقعاً زیبا بود لذت برم سپاس!

misha شنبه 31 مرداد 1394 ساعت 15:05

سلام!
نه سلامی نه علیکی!
همین؟

مآدمآزل شنبه 31 مرداد 1394 ساعت 13:05 http://margerit.blogfa.com

تچکوووورآآت{[بوسه]}{[بوسه]}

خواهشات

امیر شنبه 31 مرداد 1394 ساعت 09:21 http://ma-3nafar.blogsky.com/


عجب وضی بوده

مراقب باش!
بالاخره شما هم مرد آینده ای!
یه وقت شروع نکنی دست زدن سوت شی پایین

نگار جمعه 30 مرداد 1394 ساعت 14:28 http://biyainobekhun.blogfa.com/

گر گرد کسی بسیار گردی

گرچه بس عزیزی ، خوار گردی . . .

سپاس از حضور شما

محمد پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 20:50

سلام سلام
الان اومدیم تو باغ نشستیم و جاتون خالی چای خوردیم
پستت رو با صدای بلند واسه همه خوندم به جون خودم روده برشدیم از خنده مخصوصا باجناقم

آخییییییی سلام!
چه عجب!
سلام برسونید

شمیم پنج‌شنبه 29 مرداد 1394 ساعت 19:47 http://saboshekast

لایک لایک خیلی جالب بود
دوست داشتم
ممنونم از حضور پر مهرت

قربان شماااا قابلی نداره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد