لحظه هایی برای شاد بودن
لحظه هایی برای شاد بودن

لحظه هایی برای شاد بودن

احساس

میگویند شیشه ها احساس ندارند...
.

 
 اما وقتی رو شیشه ی بخار گرفته ای نوشتم دوستت دارم آرام گریست...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.یه بار هم نوشتم دوستت ندارم بازهم گریست.....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
یه بارم نوشتم سلام شیشه جون خوبی؟
بازم گریست!
اینم قات زده هاااااااااا

نظرات 6 + ارسال نظر
نگار سه‌شنبه 6 مرداد 1394 ساعت 12:58 http://biyainobekhun.blogfa.com/

بله پس چی

یه دخی تنها پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 10:05 http://www.streetlove.loxblog.com

سلام خانومی!
وبلاگ تو هم خیلی قشنگه.
خیلی ممنون که به وبم سر زدی و نظرتو برام مطرح کردی!
بازم منتظر حضور گرمتون هستیم...

سلاااااام!
قربانت!
فدا مدا:)

گلبانگ دوشنبه 22 تیر 1394 ساعت 22:35

عالی بود متین
خخخخخ
اصلا من کشته ی احساسات زیرپوستی تو ام

راستی ... درود و دو صد بدرود

درود!
فدات خواهرررررر دیگه چه میشه کرد.

امیر یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 21:36 http://ma-3nafar.blogsky.com


حس گریه گرفتم بعد یهو ضایع شدم
خیلی خوب بود.

محمد یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 13:05

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﻮ ﺻﻒ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ ﺩﺧﺘﺮﻩ با پسره دعواش شد.
پسره گفت: ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﻓﺮﻭﺧﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﻩ ﺍﻭﻣﺪﻥ اینجا ادعاشونم میشه!!!
دختره هم گفت: ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺍﻭﻣﺪ ﺷﻬﺮ، ﮔﻠﻪ ما ﺑﯽ ﭼﻮﭘﻮﻥ ﻣﻮﻧﺪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻓﺮﻭﺧﺘﯿﻢ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ !
ﻣﯿﮕﻦ ﻋﺎﺑﺮ ﺑﺎﻧﮏ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﺎﻻ ﺩﺍره به دختره ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ شاباش میده ...


با تچـــــکررررر

محمدآقاگل تو باغا یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 12:22



به جون خودم هنوزم دارم می خندم


باز خوبه شما و آبجی گلی گاهی سرمیزنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد